گذری از مقدمه کتاب بر بلندای وال استریت :

پیتر لینچ در سال ۱۹۴۴ در شهر نیوتون واقع در ایالت ماساچوست متولد شد. در سال ۱۹۵۱ و زمانی که تنها هفت سال داشت ، پدرش به سرطان مبتلا شد. او سه سال بعد درگذشت و مادر لینج مجبور شد برای تامین هزینه های خانواده کار کند. لینچ نیز در سن ۱۱ سالگی برای کمک به مادرش شروع به کار در یک باشگاه گلف کرد.

در سال ۱۹۶۵ از کالج بوستون فارغ التحصیل شد و بعد در سال ۱۹۶۸ مدرک مدیریت ارشد کسب و کار خود را از مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد.

لینچ در سال ۱۹۶۶ به عنوان کارآموز تابستانی وارد شرکت خدمات مالی فیدلیتی شد و به تدریج پله های ترقی را طی کرد. او در ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ مدیر تحقیقات فیدلیتی بود و در نهایت در سال ۱۹۷۷ یعنی در ۳۳ سالگی ، مدیریت صندوق سرمایه گذاری ماژلان را به عهده گرفت و به مدت ۱۳ سال مدیریت این صندوق بر عهده وی بود. این صندوق در مدت زمانی که تحت مدیریت لینچ بود، به طور متوسط ۲۹/۲% بازدهی سالانه داشت که بیش از ۲ برابر سود شاخص اس اند پی ۵۰۰ در این مدت بود و تا سال ۲۰۰۳ بهترین بازدهی ۲۰ ساله را در بین تمامی صندوق های سرمایه گذاری مشترک داشت .

موفقعیت های او باعث شد که زودتر از موعد یعنی در سال ۱۹۹۰ و در سن ۴۶ سالگی بازنشسته شود . از آنجا که لینچ معتقد است فعالیت های بشر دوستانه نوعی سرمایه گذاری محسوب می شوند ، پس از بازنشستگی به فعالیت های بشر دوستانه مشغول شد و بر همین باور بنیاد لینچ را تاسیس کرد که به حمایت از سازمان های آموزشی ، دینی ، بیمارستان ها و تهیه دارو می پردازد .

لینچ با کمک جان روتچیلد سه جلد کتاب با نام های « بر بلندای وال استریت» ، « غلبه بر خیابان » و « بیاموز تا کسب کنی » نوشته است که دو کتاب اول به آثاری مرجع و پرفروش در حوزه سرمایه گذاری تبدیل شده اند. متاسفانه تا پیش از چاپ اثر حاضر ، هیچ یک از کتاب ها به فارسی ترجمه نشده بودند. این مسئله در کنار فقدان بسیاری دیگر از آثار مرجع سرمایه گذاری ارزش مبنا به زبان فارسی ، مرا بدان داشت تا با ترجمه این کتاب گامی کوچک جهت معرفی این سبک سرمایه گذاری به فارسی برداشته باشم.

در کتاب بر بلندای وال استریت نمودار قیمت سهام برخی شرکت های گمنام وجود دارد که بسیاری از آنها دیگر وجود خارجی ندارند ، این امر دسترسی به تاریخچه قیمتی برخی از آنها ناممکن میکند. برای یکپارچه ماندن شکل و شمایل نمودارها ، نمودارهای کتاب اصلی را مستقیما و بدون هیچ دخل و تصرفی در ترجمه کتاب آورده ام. تمام تلاش حقیر بر این بوده است که به متن کتاب وفادار بمانم و تا جای ممکن ترجمه ای روان خدمت خوانندگان تقدیم کنم. امیدوارم در این مهم موفق بوده باشم.

کتاب تحلیل بنیادی ، تکنیکال یا ذهنی؟نوشته  مارک داگلاس و ترجمه  ریحانه هاشم پور را انتشارات  چالش منتشر کرده است.

درباره کتاب تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی؟ ( راهکار های عملی برای تسلط بر بازار بورس و فارکس ) :

یکی از مهم ترین مسائلی که در رابطه با هر فعالیتی وجود دارد، برخورداری از تواناییهای روانی لازم برای انجام آن فعالیت می باشد.

کتاب های بی شماری در مورد آموزش مهارتهای تحلیل بازار وجود دارد ولی با وجود اینکه داشتن ساختار ذهنی ویژه معامله گری مهمترین اصل موفقیت در بازار است، کمتر بدان پرداخته شده است.

کتاب حاضر یکی از بهترین کتب موجود در زمینه آموزش های روانشناختی لازم برای کسب سود مستمر در بازار بورس و فارکس است. امید است با تلفیق این مهارت ها و توانایی تحلیل بازار به سودی مستمر و قابل اطمینان دست یابید.

با انتشار کتابهای بی شماری در زمینه نحوه کسب درآمد از بازار بورس، نظرات بسیاری در این زمینه وجود دارد، با این وجود معمولا هر نویسنده ایده ای دارد که او را از بقیه متمایز می کند، یک ایده ویژه.

این کتاب، به نگارش آقای مارک داگلاس، که حاصل سالها تحقیق و تفکر ایشان است، نگاه عمیقی دارد به مشکلاتی که در هنگام ورود به بازار پر چالش سهام با آنها روبرو می شویم.

یک تازه کار دنبال راهی برای کسب درآمد است. او بعد از مدتی متوجه می شود که نصایح کارگزاران یا دیگران مبنی بر خرید یا فروش یک سهم، همیشه نتیجه بخش نیست و برای پیشگیری از سردرگمی باید برای معاملات خود سیستمی طراحی کرده یا بخرد.

بعد از آن انتظار دارد که بقیه کار آسان باشد و تنها با دنبال کردن قوانین این سیستم پول یک ریز به جیب او سرازیر شود.

درست در همین جا، مبتدی متوجه می شود که معامله کردن یکی از مستأصل کننده ترین تجربیاتی است که تا به حال با آن مواجه بوده است.

معامله گران مجرب به این نکته اذعان دارند که بیشتر معامله گران سهام قادر به انجام یک خرید سهام و نگاه داشتن آن برای مدت زمان کافی جهت کسب سود نیستند.

خیلی جالب است بدانید که بیشتر کسانی که در این بازار شکست می خورند در سایر فعالیتهای اجتماعی افرادی موفق به شمار می آیند.

به نظر شما معامله گری امری ذاتی است یا اکتسابی؟ به نظر مارک داگلاس معامله گری کاملا اکتسابی است و چیزی جز فراگیری یک ساختار ذهنی ویژه نمی باشد. شاید در نگاه اول این موضوع آسان به نظر برسد، اما حقیقت این است که این ساختار فکری در مقایسه با آنچه ما به تجربه در مورد جهان آموخته ایم، بسیار عجیب و متفاوت است. یعنی این ساختار با کلیه ساختارهایی که در زندگی روزمره تجربه می کنیم، تفاوت دارد.

وقتی معامله گری را با تجربیات زندگی روزمره خود مقایسه می کنیم و اینکه چگونه با بزرگ شدن، مهارتهای بیشتری می آموزیم و خلاصه تمام مهارتهایی که ما را در طول زندگی هدایت می کنند، برای معامله کردن نامناسب است. در این هنگام در می یابیم که معامله گران باید از دیدگاه احتمالات به مسائل بیندیشند و تمام مهارتهایی را که در طول زندگی به دست آورده اند، تقریبا در تمام جنبه های زندگی، تسلیم کنند. مارک داگلاس در این کتاب به ما می آموزد که چگونه این کار را انجام دهیم. او کتاب ارزشمندی را تألیف کرده است. منابع او تجربیات شخصی اش به عنوان یک معامله گر، یک مربی معامله گری در شیکاگو، نویسنده و سخنران در زمینه روانشناسی معامله است.

با خواندن این کتاب ساختار فکری یک معامله گر را در خود پرورش دهید.

نگارنده در کتاب حاضر اطلاعاتی را درباره موارد ذیل عرضه می کند:

• به سوی موفقیت
• وسوسه معامله گری
• قبول مسئولیت
• استمرار
• عوامل مؤثر در درک بازار
• چشم انداز بازار
• لبه معامله گری: اندیشیدن در حوزه احتمالات
• تغییر عقاید
• ماهیت عقاید
• تأثیر عقاید بر روی معامله گری
• اندیشیدن مانند یک معامله گر

کتاب ذهن زیبا در بورس نوشته  آدریس فریچ و توماس وینتر و ترجمه احسان سپهریان توسط انتشارات چالش منتشر شده است.

کتاب ذهن زیبا در بورس

در بازار بورس، با پول به عنوان سمبل اعتماد به اقتصاد، احساس خود نسبت به اوضاع آتی سهام و کالاها را خرید و فروش می‌کنیم. واضح است جایی که با «اعتماد» و «احساس» داد و ستد شود نمی‌تواند عقلایی باشد. به همین خاطر اصل علیت در این بازار حاکم نیست. فعالیت در بورس یک کار عظیم روانی است و استرس و تنش روانی در آن قابل مقایسه با فینال مسابقات جهانی است با این تفاوت که قدرت عضلانی در اینجا کارایی ندارد و قدرت روانی لازم دارد. برای موفقیت در این بازار باید خود را مانند یک قهرمان ورزشی تمرین دهید و با مداومت روی عملکرد بالای روانی خود کار کنید.
بسیاری از معامله‌گران با تجربه و سرمایه‌گذاران مجهز به دانش‌های تخصصی، اغلب ناراضی هستند و نمی‌دانند چرا راهی به موفقیت مطلوب نمی‌یابند در این کتاب حرف‌های جدیدی است و مطلب را از آنجایی آغاز می‌کند که در سایر کتب بورسی معمولا در آن نقطه پایان می‌یابد یعنی ” افکارمان”
مدت‌هاست که ثابت شده موفقیت از ذهن آغاز می‌شود و در همانجا به پایان میرسد.

بخش اول: مقدمه
بخش دوم: کار با پول
بخش سوم: کلید موفقیت در بورس
بخش چهارم: خطاهای معمول معامله گران و علل بروز آنها
بخش پنجم: چگونه ساخته شده ایم ، از کجا آمده ایم ، بنیان ما چیست ؟
بخش ششم: باورها خوبند یا بد؟
بخش هفتم: رشد
بخش هشتم: ساز و کار عملکرد ذهن
بخش نهم: فرمول مخفی بورس کاران برتر
بخش دهم: پیاده سازی فرمول موفقیت در فعالیت‌های روزانه‌ی بورس
بخش یازدهم: اهداف و تجربه‌ی ذهنی

کتاب همانند سرمایه گذاران بزرگ فکر کنید نوشته کالین نیکلسون و ترجمه سونیا نسیمی را انتشارات چالش در 292 صفحه منتشر کرده است.

این کتاب به منظور آموزش تکنیک‌های سرمایه‌گذاری به تحریر درآمده ‌است و قصد ندارد که به خوانندگان توصیه کند تا در زمینه‌ی مالی خاصی سرمایه‌گذاری کنند یا از شیوه‌ی سرمایه‌گذاری ویژه‌ای پیروی نمایند. به خوانندگان توصیه می‌شود که بدون بررسی شرایط پیرامون خود، بر مبنای هیچ‌یک از موضوعات این کتاب عمل نکنند. آن‌ها باید از نصایح حرفه‌ای در جای مناسب خود بهره ببرند. نباید انتظار داشته باشیم که هر عملکردی که در گذشته نتیجه‌ی مطلوبی داشته، می‌تواند در آینده نیز ثمربخش باشد. تصمیم‌گیری در مورد سرمایه‌گذاری تنها بر عهده‌ی خود خواننده است. نویسنده صراحتاً خود را کنار می‌کشد و مسئولیت هر عملی را به عهده‌ی خود شخص می‌گذارد. یعنی افراد بر اساس آنچه انجام داده‌اند و یا از انجام دادن آن خودداری کرده‎‌اند و نتایجی که به دست آورده‌اند، مسئولند چه تماماً و چه براساس بخشی از این کتاب تصمیم‌گیری کرده باشند.

فهرست مطالب کتاب همانند سرمایه گذاران بزرگ فکر کنید:

بخش 1: ذهن خود را بسط دهيم

فصل 1: سرنوشت خود را رقم بزنيم

فصل 2: مردها و زن ها (اعتماد به نفس كاذب)

فصل 3: من كاملا مطمئنم (اعتماد به نفس كاذب، حس تاييد و مقبوليت)

فصل 4: همه چيز براي من است (محاسبه ي ذهني)

فصل 5: چرا هيچ وقت ياد نمي گيريم (تشويق و تنبيه)

فصل 6: چشم عاشق كور است (ناهنجاري شناختي)

فصل 7: دانش كم خطرناك است (نمايشگري)

فصل 8: دفعه ي بعدي حتما خط مي آيد (مغالطه ي قمارباز)

فصل 9: نتايج خطرناك (موفقيت هاي تصادفي)

فصل 10: قيمت آن چند است؟

فصل 11: باز سازي (ادراك)

فصل 12: چرا اشتباه مي كنيم (اثر وضعيت و نظريه ي دورنما)

فصل 13: نمي توان گذشته را تغيير داد (استدلال نادرست هزينه ي برگشت ناپذير)

فصل 14: همه چيز را خوب به خاطر مي آورم (بازبيني مجدد قابليت دسترسي)

فصل 15: مواردي كه افزايش مي يابند (اعداد كوچك، بازگشت به ميانگين)

فصل 16: به چه مي ارزد؟ (عكس العمل افراطي)

فصل 17: كسي كه دودل است، آخرين نفر است (اينرسي) فصل 18: قصد داري چه كار كني؟ (پشيماني)

فصل 19: بپرس چرا كه نه؟ (بازبيني تاييديه)

فصل 20: همين الآن مي خواهمش (تكانشگري، رضايت آني)

فصل 21: به من بگو چرا (تصادفي)

فصل 22: اين اتفاق هرگز نمي افتد (عادي بودن) بخش 2: در دل بهمن

فصل 23: قانون جمعي (جمعيت)

فصل 24: نكاتي از كتاب (جمعيت) گوستاو لوين و نقدهايي بر آن

فصل 25: بر خلاف باور عموم بخش 3: در دست گرفتن زمان

فصل 26: نه مورد كليدي

فصل 27: ويژگي هاي شكست

فصل 28: كنار آمدن با ضررها

فصل 29: برنامه ريزي براي موفقيت

فصل 30: هفت خطا در سرمايه گذاري

فصل 31: ديوار

فصل 32: كاپيتولاسيون

فصل 33: پيش روي دشوار

فصل 34: اولين باشيد

فصل 35: كور شدن از ترس

فصل 36: غلبه بر ترس